دنبال آب را گرفت و سرانجام به باغي رسيد كه دانست آن سيب از آن باغ بوده است.
نزد باغبان رفت و طلب رضايت نمود، باغبان گفت: اين باغ مال من و مال برادرم است، من سهم خود را حلال كردم ولي برادرم در نجف اشرف ساكن است و من اختياري از جانب او ندارم.
محمّد سخت ناراحت شد و سرانجام به قصد زيارت امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ و طلب رضايت به سوي نجف اشرف عزيمت كرد.
در نجف سراغ آن مرد رفت و ماجرا را برايش بازگو كرد و در ضمن آن طلب رضايت نمود.
آن مرد حلال كردن و رضايت خود را مشروط بر آن داشت كه محمّد با دختر وي وصلت كند و در تعريف دخترش گفت: وي كر، كور، شل و لال است. محمّد كه با مشقّت فراوان خود را به نجف رسانده بود، برگشتن بدون اخذ نتيجه را معقول ندانست و شرط آن مرد را پذيرفت.
خطبة عقد جاري شد و شب عروسي فرا رسيد. محمّد كه منتظر يك موجود كر، لال، شل و كور بود، دختر زيبايي را صحيح و سالم مشاهده كرد. با كمال تعجّب اوصافي را كه پدرش براي دختر بيان كرده بود را از دختر پرسيد.
دختر مطالب پدر را چنين تعبير كرد: منظور پدرم از كر بودن من، نشنيدن حرفهاي ناصواب بود و از كوري من، نديدن نامحرمان و از شل بودن من، نرفتن به جاهاي ناباب و از لال بودن من، اجتناب از غيبت و سخنهاي ناصواب بود.
حاصل اين ازدواج الهي فرزندي است به نام شيخ احمد معروف به «مقدّس اردبيلي» كه افتخار ديدار امام زمان ـ عليه السّلام ـ را دارد.[1]
[1] . نامداران راحل، جوانشير، ص 72.
مسائل مربوط به دختران
۱-دختران و حجاب **** ۲-آیینه های عبرت *** ۳-آثار و فواید حجاب ***۴-انتخاب دوست **** ۵-همنشینان بد *** ۶-دوستان واقعی ***۷-تاثیر گذاری *** ۸-دوٍستی و رابطه نامشروع ***